نام های حیوانات به زبان ترکی آذربایجانی - اُبولوموف پرندگان زیبا را افسار زنیم !
نام های حیوانات به زبان ترکی آذربایجانی
1) حشرات
قوُرد قوُش: حشرات موذی
بؤجک: حشره
آری: زنبور
بال آریسی: زنبور عسل
میلچَک:مگس (چیبین برگرفته از ترکی سومری)
میغمیغا: پشه ( هونو / آغجا قاناد)
پیسپیسلی / پیسپیسدا: سوسک سیاه
موزالان: خرمگس
چَگیرتگه :مَلَخ
کَپَنَک: شاپرک ، پروانه
جوجو: ساس
قاریشقا:مورچه
مئیرام قوُردوُ : خرخاکی
سولوُجان : کرم خاکی
تور آتان: عنکبوت
بؤوه : رتیل
2) حیوانات اهلی
آت: اسب
دایچا:کره اسب
ایت: سگ
کؤپَک: سگ نر
ائششَک:اُلاغ
اینَک:گاو
اؤکوز: ورزا، گاو نر
کئچی / گئچی: بُز
چَپیش: بُزغاله
تَکه: بزنر
ائرکَج / اَرکَج :بُز نر
تویوُق:مُرغ
بیزوو : گوساله
کووه ر: بز یکساله
دایلاق: بچه شتر
قیریق / کوروخ: کره الاغ تازه به دنیا آمده
قانجیق / دیشی: ماده
ائرکَک / اَرکَک: نر
3) حیوانات وحشی
قابان: گراز
دونوز: خوک
جئیران: آهو
مارال: مرال
چاققال: شغال
تولکو: روباه
قوُرد : گُرگ (در ترکی باستان: بؤری)
آیی:خرس
کیرپی:خارپشت
سیچان: موش
آخساق سیچانی: موش صحرایی
قاپلان / قافلان: پلنگ
دووشان:خرگوش
آسلان / آرسلان / اسلان : شیر
4) پرندگان
قوُش: پرنده
اؤرده ک: اُردک ، مرغابی
قوُتان: پلیکان
سئرچه: گنجشک
قارغا:کلاغ
بایقوُش: جغد
قَره قوُش / قارتال : عقاب
قوزغون: لاشخور
لاچین: شاهین
گؤیَرچین: کبوتر
قیل قویروق : مرغابی تیز دُم
کَکلیک / کَهلیک : کبک
گئجه قوُشوُ: شب پره ، خفاش (یاراسا ، یاپالاق)
قارانقوش: چلچله ، پرستو
5) خزندگان
ایلان:مار
اوخ ایلانی: تیر مار
کَرتَنکه له: مارمولک
توسباغا: لاک پشت
6) آبزیان
بالیق: ماهی
ناققا: نهنگ
http://forum.hammihan.com/thread39561.html
تذرو خوش سرود
کنسرت اصفهان
من تذروی خوش سرودم از دیار نغمه خوانی
رشته بندی گردن من این سرود آسمانی
حال من بگشا و از بندم رها کن
پایم از این رشته های بسته وا کن
تافضای آ سمان بیکرانه بیکرانه
پر کنم با نغمه های جاودانه
تا فراز کوه و صحرا دشت و دریا پر کشم
پر کشم تا بیکرانها پر کشم
تا گریزم از نیاز آب و دانه.آشیانه
پرکشم تا بی نشانها پر کشم
پرکشم تا پر زنم از رنج و از بند زمانه
بال و پر شویم سحر در چشمه پاک ترانه
بیژن ترقی
اُبولوموف پرندگان زیبا را افسار زنیم !
تَذَرْو
تَذَرْو (فارسی ) یا قَرْقاوُل (ترکی ] آذری ؟ [ ) ، نامی عام برای چند گونه و/ یا زیرْگونه از جنس فازیانوس از زیرْ تیرة تَذَرْویان (ردة خروسدیسان )، بومی بعض نواحی بَرّ قدیم ، که نَرِ آن پَروبالی نگارین و رنگارنگ و (همچون مادة آن ) دُمی دراز دارد ( رجوع کنید به نگاره ).
واژگان . واژة مهجور (اکنون «ادبیِ») تَذَرْو صورتی از تَدَرْ ( و )/ تَذَرْ ( و ) پهلَوی است ( رجوع کنید به مکنزی ، همین واژه و معنای انگلیسی آن ، pheasant )، که گوشت مدلول آن در داستان پهلَوی > خُسروِ کَواتان و ریتک < (بند 25، ص 68 ، ولی با قرائتِ نادرستِ titar ) از «خوشترین و لذیذترین » گوشتهای پرندگان دانسته شده است ــ از شمار پرندگانی چون طاووس ( فرَشَ مُرْو )، درّاج ( پور )، کبک ( کبْک / کَوْک ) و تیهو ( تیهوگ ؛ برای این واژه های پهلوی و قرائت و معنای درست آنها رجوع کنید به مکنزی ).
در بارة واژة پهلوی تَذَر ( و ) و مدلول آن توضیحی در اینجا بایسته است . اونوالا ، در چاپ و ترجمة همان داستان (همان بند، ص 18ـ19)، واژة r ¦ po (= درّاج ) را چور ( r ¦ o § c ) خوانده و «قرقاول » دانسته ، ) w ) ar d ta را تِتَر/ تیتَر ( titar ) خوانده و «کبک » ترجمه کرده است . در بارة اصل یا اشتقاق تَدَرو/ تَذَرو ، دانشمندان نظر قاطعی اظهار نکرده اند. واژة دخیل تَذْرُج / تَدْرُج در عربی (معرّب تَدَرو/ تَذَرو فارسی ] میانه [ ، به اعتقاد فرهنگ نویسان ، مثلاً، ابومنصور جَوالیقی ] 465ـ540 [، ص 135، و اَدّی شیر، ص 34)، نظر به قواعد تعریب واژه های فارسی (میانه )، بر وجود دیگرْگونه ای از این واژه ، یعنی arg d tad/ * ، در فارسی میانه دلالت می کند؛ اگر این گمان نویسندة حاضر درست باشد، این فرآیند واژگانی را می توان چنین دانست : پهلوی arw d ta ، که می توان آن را در خط پهلوی arg d ta نیز خواند < arj d ta * (با تعریب رایج g به j ) < raj d ta * (با قلبِ a و r ) < roj d ta . به هر تقدیر، هوبشمان ، ایرانی شناس نامدار آلمانی ، دو گمان را در بارة وابستگی واژگانی تذرو ذکر کرده است (ص 47) : یکی آنِ دانشمند آلمانی ، هِن ، که اصل واژه های / نامهای مرتبط با تذرو فارسی را «مادی » (؟!) پنداشته ( tetaros یا taturos ] کذا، اما به حروف یونانی [ ) ؛دیگری گمانِ فیک ، هندو اروپایی شناس نامدار آلمانی ، که (ظاهراً) با عنایت به واژة tittiri- سنسکریت (به معنای «کبک »)، ریشه یا اصلِ هندواروپایی tetero- * یا tetervo- * («نام پرنده ای ») برای آن فرض کرده است (در > واژه نامة تطبیقی زبانهای هندواروپایی < ) .
خَلطِ تذرو با دُرّاج ، که آن هم از تیرة تذرویان اما از زیر تیرة دیگری است و نَرِ آن شباهتی اندک به قرقاول نر دارد ( رجوع کنید به هو و اچکوپار ، ص 220ـ222، «درّاج سیاه » و، به انگلیسی ، «کبک سیاه » ، و، بویژه ، لوحة رنگینِ 6) و، بالتَّبَع ، اختلاط و التباس نامهای آنها در بعض واژه نامه های دورة اسلامی نیز دیده می شود. مثلاً، زَمَخشری (467ـ 538)، مؤلف قدیمترین لغتنامة عربی ـ فارسی ، در بارة این دو چنین نوشته (ج 1، ص 474): « دُرّاج : تذرو ، تذروچک ] کذا [ ؛ پرنده ای کوچکتر از طاووس و دارای آوایی ملیح » ] در بارة این آوای «ملیح » رجوع کنید به ادامة مقاله [ ؛ « تَذْرُج : تذرو ». جَوالیقی نیز تذرج را به معنای «درّاج » و «فارسیِ معرَّب » دانسته است (ص 139). شگفت این که جمال الدین اِنْجو در فرهنگ جهانگیری (تألیف در 1017 در هند) واژة مختلف القرائة پهلوی r ¦ o § r/c ¦ po را به صورت r ¦ o § c و صورتِ مرکّب نمای چورْپور را به معنای «تذرو» ذکر کرده و این بیت سوزنی سمرقندی را شاهد آورده است (ج 2، ص 1965ـ ): «پَری دیدارْ حوری ، نارونْ قَد/ دری رفتارْ چوری یاسمن خَد» ] منظور از «دَری » ظاهراً کبکِ «دری » است که شاعران قدیم به «خوشرفتاریِ» آن تمثیل می کردند [ .صاحب برهان قاطع (تألیف در 1062) پور ( r ¦ po ) را به معنای «درّاج » و، به تَبَعِ جمال الدین انجو، چور و چورْپور را به معنای «تذرو، که او را خروس صحرائی گویند» آورده است . این واژه در کُردی معاصر، به گونة r ¦ o § c (به نقل شاپکا ] همین واژه [ از > فرهنگ کُردی ـ انگلیسی < وَهْبی و ادموندز ) و چوریور ( r ¦ r-yo ¦ o § c ؛ کذا) به معنای «قرقاول » (شَرَفْکَندی ، همین واژه ) باز مانده است .
نام ایرانی دیگری برای قرقاول ، تورنگ ( rang ¦ to )، که جمال الدین انجو (ج 2، ص 1951، و به معنای «خروس صحرایی ») ضبط کرده ، دیگر در فارسی به کار نمی رود ولی در گیلکی (به صورت rang ¦ tu ) و در مازندرانی (به صورت tireng ، با تبدّل رایج ¦ u به i ) باز مانده است . واژة ترکی قَرقاوُل / قِرقاوُل ظاهراً در دورة قاجار که شاهانِ آن مغول نژاد بودند، به جای تذرو رایج شده (قس مثلاً، دُرنا ] ترکی [ به جای کُلَنگ ، قوش ] ترکی [ به جای باز * و بلدرچین * ] ترکی [ به جای کَرَک / بَدبَده / وُشم ). برای بحث در بارة منشأ و دیگر صورتهای قرقاول در زبانهای ترکی و مغولی رجوع کنید به دورفر ، ج 3، ص 450ـ451).
ادامه دارد:
http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=3389