بوتیمار یا غَمخورَک نوعی پرنده است از راسته لکلکیان (Ciconiiformes)، خانوادهٔ حواصیلان (Ardeidae).
بوتیمار یا غَمخورَک نوعی پرنده است از راسته لکلکیان (Ciconiiformes)، خانوادهٔ حواصیلان (Ardeidae).
بوتیمار از جمله مرغان افسانهای ادبیات پارسی است که به خسیسی و خست شهرهاست .مشهور است که بوتیمار همیشه در تشنگی به سر میبرده اما آنهنگام که به رودخانه و دریا میرسیده، چه غم بسیار میخورده که مبادا آب دریا تمام شود و او از تشنگی بمیرد، زین جهت آب نمیخورده . از بوتیمار به نامهایی دیگر چون کیلان -غم خورک-مرغ غصه - نیز یاد میکنند . گرچه از بوتیمار به عنوان مرغی افسانهای یاد شده اما به حقیقت بوتیمار گونهای از بلند پایان است و زیر گونه خانواده حواصیلها شمرده میشود که بیش از پانزده گونه از انان تا به امروز شناخته شده و دو زیر گونه از انان نیز در ایران به همین نام شهرهاند که در سیستان و سواحل خزر به میان نیزارها و باتلاقها به فصول پر باران میزیند که بوتیمار و بوتیمار کوچک نامیده میشوند . بوتیمار آهسته و به دشواری و در ارتفاعی کم پرواز میکند و گردن خود را در هنگام پرواز جمع میکند و به هنگامه خطر بی حرکت میایستد و منقار خویش را به شکلی خاص عمودی نگاه میدارد و به شکلی گوژ پشتانه حرکت میکند . وی رابطه نا مانوسی با انسان دارد و غالبا از انسان دوری میجوید و بیشتر به صبح زود یا به هنگام غروب از مخفی گاه خود بیرون میآید. ویکیپدیا
بوتیمار ، پرنده ای آبچَر، نیمه افسانه ای ، که برخی از فرهنگ نویسان نام غَمْخورَک را نیز برای آن ذکر کرده اند، و معمولاً آن را معادل مالک الحزینِ عربی (لفظاً، «مالکِ پژمان ») دانسته اند. شهرت بوتیمار/ مالک الحزین در ادب و فرهنگ عامیانة اسلامی (عربی ، فارسی ) ناشی از افسانه ای دربارة رفتار این پرنده است ، که به نقل دَمیری (742ـ 808؛ ج 2، ص 313ـ 314)، روایت آن حداقل به زمان جاحظ (ح 160ـ 255) بازمی گردد: «از چیزهای شگفت انگیز جهان رفتار مالک الحزین است ، زیرا وی همواره نزدیک چشمه ها و نهرها و مانند اینها می نشیند ] کذا [ ، و چون آب فروکش می کند یا خشک می شود، وی از نقصان آب غمگین می گردد و پژمان و افسرده ] در آنجا [ می ماند، و گاهی ، از ترس این که مبادا آب خوردنِ وی بر کاهش آب بیفزاید، ترک آشامیدن کرده تشنه می میرد» (این افسانه را قزوینی ] متوفی 682 [ نیز به تلخیص از جاحظ در عجائب المخلوقات ، ص 285، نقل کرده است ). وجه تسمیة مالک الحزین در عربی ( مالک ] نام خاصّ؟ [ + الحزین «پژمان » به عنوان عطف بیان ) مبتنی بر همین افسانه است . همچنین فرهنگ نویسان فارسی عموماً واژة بوتیمار را مرکب از «بو»ی عربی (کوتهشدة ابو، که در این زبان برای ساختن کنیه و لقب هم به کار می رود) و تیمار فارسی می دانند، لفظاً به معنای « ] پرندة [ بسیار غمخوار».
اشارات به افسانة بوتیمار در ادب فارسی کم نیست . یکی از قدیمترین آنها از لامعی گرگانی (شاعر سدة پنجم ) است : «مانده بوتیمار از حسرت با درد و دریغ / درد او آن که شود روزی بی آب غدیر» (ص 58). قاآنی (1223ـ1270)، در ضمن روایتی از افسانة مذکور، ترکیب دیگری برای واژة بوتیمار القاء می کند: «مرغکی عاشق آب است که بوتیمارش / نام از آن است که همواره بود باتیمار// بر لب نهر نشیند، نخورد آبی از آن / که اگر آب خورم ، کم شود آب از انهار» (ص 367). اما بهترین و بیشترین بهره از افسانة بوتیمار را عطار (متوفی 627 یا 628) در منظومة تمثیلی عرفانی خود، منطق الطیر (ص 55، یازده بیت )، گرفته است ، آنجا که بوتیمار، همچون دیگر پرندگان ، عذری آورده عشق خود به دریا، آرزوی دایم آب ، نگرانی شدید و اندوه دردناک خود از احتمال کم شدن یک قطره از آب دریا را برای توجیه بی میلی خود به همراهی با آنان در مسافرتی دراز و پرخطر برای وصول به شاه مرغان (سیمرغ ) به میان می آورد. بدین سان ، بوتیمار در زبان و ادب فارسی نمادی گشته است برای کسانی که به علت واهمه یا گمانی بی پایه و نابجا پیوسته نگران و اندوهگین اند و، توّسعاً، کسانی که دچار اندوه و افسردگی شدیدی باشند (برای مثالهای ادبی ، رجوع کنید به دهخدا، ذیل بوتیمار، و یزدگردی ، ص 194ـ200؛ نیز قیاس کنید با اصطلاح «غمخورک ] در زبان عوام ، گاهی «غَمْبَرَک » [ نشستن »).
و اما هویت جانورشناختی این پرنده : در مآخذ علمی جدید عربی ، مالک الحزین را «بَلَشون » دانسته اند، که گونه ای از مرغان آبچر ماهیخوار، Ardea cinerea (در انگلیسی ، common heron )، است (مثلاً رجوع کنید به غالب ، ذیل مالک الحزین و بَلَشون ). اما اسکات و دیگران (ص 36) بوتیمار را معادلِ L. Botaurus stellaris (در انگلیسی ، bittern ) گرفته اند و، از سوی دیگر، همة انواع heron های خانوادة Ardeidae را به نام مشترک حَواصیل خوانده اند (ص 35ـ42). حواصیل یا حواصل واژة جمعی است عربی نما، ولی در مآخذ عربی قدیم یا جدید به این معنی یافته نمی شود (در منابع جدید عربی ، bittern را «واق » و جز آن گفته اند؛ رجوع کنید به مثلاً، غالب ، ذیل واق ). غیاث الدین رامپوری ، مؤلف غیاث اللغات (تألیف در 1242؛ ص 312و313)، به روایت از دو مأخذ دیگر، حواصل را جمع حَوْصَلَه به معنای «معدة مرغ » ] کذا [ دانسته است و در تعریف «حواصل » و توجیه این نام می گوید: «مرغی است سفید که اکثر بر کنارة آبها نشیند و چون حوصله ای نهایت کلان دارد، بر واحد اطلاق جمع کردند، چه در حقیقت حواصل جمع حوصله است .» ظاهراً منظور از «حوصله ای نهایت کلان » کیسة گوشتی بزرگ زیر نُکِ زیرین پلّیکان («مرغِ سَقّا») است که آن کیسه فقط در انواع این پرنده دیده می شود، و برای گرفتن و نگهداشتن ماهیها به کار می رود (رجوع کنید به «خانوادة پلیکان »، در اسکات و دیگران ، ص 28و33). نظر به این موضوع و دیگر ویژگیهای مرغ سقا از لحاظ رفتار، لانه سازی ، گسترش جغرافیایی و جز اینها، حواصل / حواصیل نمی تواند مصداق داستان بوتیمار باشد، و اطلاق نامِ حواصیل بر انواع heron ها در پرندگان ایران نادرست می نماید (در مآخذ جدیدتر عربی ، پلیکان را بَجَع یا حَوصَل می نامند). از سوی دیگر، بنا بر آنچه پرنده شناسان دربارة رفتار، زیستگاه طبیعی و دیگر ویژگیهای Botaurus stellaris نوشته اند (رجوع کنید به هو و اچکوپار ، ص 74ـ75؛ اسکات و دیگران ، ص 36)، تطبیق افسانة بوتیمار بر bittern هم ممکن نیست . در واقع ، از میان همة اعضای خانوادة مذکورِ Ardeidae ، فقط Ardea cinerea یِ سابق الذکر («حواصیل خاکستری ») که ، به گزارش اسکات و دیگران (ص 41)، «مدتهای طولانی در میان یا کنار آب بی حرکت می ایستد در حالی که گردن خود را راست نگه می دارد یا سرخود را بین شانه ها فرو می برد»، پذیرفتنی ترین مصداق برای پرندة این افسانه است . تشخیصهای نادرست دیگری هم دربارة هویت بوتیمار در برخی از منابع فارسی داده شده است ، مثلاً در برهان قاطع و در لغت نامة (دهخدا ذیل کلمات مربوطه )، همه ظاهراً مأخوذ از تشخیصهای سقیم حکیم مؤمن در تحفة حکیم مؤمن («مالک الحزین ] را [ به فارسی بوتیمار نامند»، ص 790، ولی « بوتیمار به فارسی شَفنین برّی است »، ص 197)، و سپس از عقیلی علوی شیرازی در مخزن الادویة («شَفنین البرّی ... گویند ] که [ به جثة فاخته است و به فارسی بوتیمار نامند»، ص 549، و « طریغون / طریقون بوتیمار است که ... به عربی یمام و شفنین نیز گویند»، ص 961). اما به تصریح ابن بیطار (ج 3، ص 64) و برخی دیگر، «شفنین (برّی ) پرندة معروف به یَمام است » (در عربی ، «یمام »: گونه ای کبوتر صحرایی یا وحشی )، و «طریقون نام یونانی شفنین = یمام است » (همان ، ج 3، ص 102؛ نیز رجوع کنید به طِباع الحَیَوان ارسطو، که trygon/trugon ] مُعرب آن ، طریغون /طریقون معادل streptopelia turtur [ (انگلیسی ، turtle dove ؛ در عربی ، قُمری ، یمام ) دانسته شده ، ص 544، و ابن البطریق همواره آن را طُرْغُلَّه ترجمه کرده است ). برخی تشخیصات سخیف دیگر: بوتیمار = سنگ پشت (شمس منشی ، ص 120)، و بوتیمار = بوم (یعنی جغد)، (هاکس ، ص 193).
منبع:
http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=2010
به دام دل چه فروماندهای چو بوتیمار؟
به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار
که بر و بحر فراخست و آدمی بسیار
همیشه بر سگ شهری جفا و سنگ آید
از آنکه چون سگ صیدی نمیرود به شکار
نه در جهان گل رویی و سبزهٔ زنخیست
درختها همه سبزند و بوستان گلزار
چو ماکیان به در خانه چند بینی جور؟
چرا سفر نکنی چون کبوتر طیار
ازین درخت چو بلبل بر آن درخت نشین
به دام دل چه فروماندهای چو بوتیمار؟
زمین لگد خورد از گاو و خر به علت آن
که ساکنست نه مانند آسمان دوار
سعدی
ترانهای از دلکش
تنها منشین
آهنگساز :علی تجویدی
شاعر: رحیم معینی کرمانشاهی
دستگاه :بیات ترک
آمد آمد با دلجویی گفتا با من
تنها منشین- برخیز و ببین
گلهای خندان صحرایی را
از صحرا دریاب این زیبایی را
با گوشه گرفتن درمان نشود غم
برخیز و بپا کن شوری تو به عالم
تو که عزلت گزیده ای
غم دنیا کشیده ای
زطبیعت چه دیده ای تو
تو که غمگین نشسته ای
ز جهان دل گسسته ای
به چه مقصد رسیده ای تو
آمد آمد با دلجویی گفتا با من
تنها منشین- برخیز و ببین
گلهای خندان صحرایی را
از صحرا دریاب این زیبایی را
زین همه طراوت ازچه رو نهان کنی
شکوه تا به کی زجور این و آن کنی
دل غمین به گوشه ای چرا نشسته ای
جان من مگر تو عمر جاودان کنی
گــلــگشـــت چمن بــهــتره
یا گـــوشـــه نشــین باشـــی
تا کــــی بایـــــد بـــاشی
افــســـرده در بـــند دنـــیا
خـــندان رو شـــو چــون گـــل
تا بیــــنی لــبخند دنـــیا
آمد آمد با دلجویی گفتا با من
تنها منشین- برخیز و ببین
گلهای خندان صحرایی را
از صحرا دریاب این زیبایی را
دانلود:
http://www.honarkade166.blogfa.com/cat-24.aspx