در ادامه ...

هر لحظه به شکلی بت عیار برآمد !

 

به عناصر سازنده واژگانی که نقش آجرهای ابتدائی ساختمانی دارند و مُصَمّت نامیده می شوند، توجه کنید ! چنانچه با تسامح، مُصَوّت را ملاط تصور کنیم، t (و از جمله صورت دیگر آن را یعنی و d و th ) و k (از جمله صورت دیگر آن را یعنی c   و ch و  ck  و g ) را در صیرورت واجی در نظر بگبریم، می توانیم به توان گسترش دایره وازگانی خویش بیافزائیم. استنتاج را به خواننده وا می گذاریم تا همه چیز حاضر و آماده نباشد و دانشجویان از مخیله خود، پروسه استقراء بطرف قیاس و بالعکس را تجربه شخصی کنند.

البته t به گونه d هم در می آید که در این مورد نادر است اما در موارد دیگر بسامد بسیار دارد. در این مورد می توان به مورد زیر در زبان آلمانی اشاره نمود:

 thatch (v.) "to cover" Ger. Dach "roof"

راهنمایی: n خیشومی ماقبل انتها یا به عبارت دیگر میانوند را (که در زبان فارسی نقش اساسی دارد)، بازیگر لیبرو فرض کنیم. حال خود دانید !

چرا که گفته اند:

"یک کوه مُن‏بلان فاکت، دو سطر نتیجه."

نمونه ها:

tag

برچسب.منگوله یا نوار. بند گردان سرود. تهلیل .مثال یا گفته مبتذل.ضمیمه کردن.ضمیمه شدن به .اتیکت چسباندن به.برچسب زدن.بدنبال

tack

میخ سرپهن کوچک , پونز , رویه , مشی , خوراک , میخ زدن , پونز زدن , ضمیمه کردن.

attach

بستن.پیوستن.پیوست کردن.ضمیمه کردن.چسباندن .نسبت دادن.گذاشتن. حق. ضبط کردن.توقیف شدن .دلبسته شدن

attache

وابسته

detach

جدا کردن . سوا کردن . اعزام کردن

attack

افند ، تک ، تکش ، تاخت ، حمله کردن بر ، مبادرت کردن به ، تاخت کردن ، با گفتار ونوشتجات بدیگری حمله کردن ، حمله ، تاخت و تاز ، یورش ، اصابت یا نزول ناخوشی

tackle

اسباب , لوازم کار , طناب وقرقره , گلا ویز شدن با , نگاه داشتن , از عهده برامدن , دارای اسباب و لوازم کردن , بعهده گرفتن , افسار کردن.

take

گرفتن , ستاندن , لمس کردن , بردن , برداشتن , خوردن , پنداشتن.

touch

دست زدن به.لمس کردن.پرماسیدن.زدن.رسیدن به .متاثر کردن.متاثر شدن.لمس دست زنی.پرماس.حس لامسه

touchy

زود رنج . نازک نارنجی . حساس . دل نازک

tetchy

زودرنج ، تند مزاج ، ناراضی نما ، کج خلق

tangible

قابل لمس . محسوس . پر ماس پذیر . لمس کردنی

tangent

مماس . تماس . خط مماس

tangential

مماسی

contagion

طب واگیری . سرایت . ناخوشی واگیر

contagious

واگیر . مسری . واگیردار

noncontagious

غیر مسری

contact

تماس . اتصال . تماس یافتن . تماسی . برخورد

tegument

پوشش طبیعی پوست ، جلد ، پوشش اندام

integument

پوشش ، پوست ، جلد ، پوشش دار کردن

protect

حراست کردن , نیکداشت کردن , نگهداری کردن , حفظ کردن , حمایت کردن.

protege

تحت الحمایه . حمایت شده . شاگرد . نوچه

thatch

کاه و پیزر مخصوص اندود و پوشش بام , کاهگل , کاه پوش کردن , کاه اندود کردن.

 

توجه: ردپای همان عناصر در واژه های زیر:

integer

عدد درست , عدد صحیح , عدد تام , چیز درست.

stegosaurus (dinosaur)= "to cover, put under roof;" Ir. tuigiur "cover," tech "house;" Welsh toi "thatch, roof," ty "house") + -saurus. The back-armor plates in the fossilized remains look like roof tiles.

 

می توان نمونه های فروانی از اینگونه مصادیق، در سه عرصه زبانی بزرگ در اوراسیا، ذکر کرد؛ اما:

" العاقل یکفی بالاشاره "

 (یک اشاره برای عاقل کافی است.)